ویژه نامه ولادت امام رضا(سلام الله علیه)

برخی از مناظرات امام رضا(سلام الله علیه)

در مجلسی که در محضر حضرت رضا علیه السلام تشکیل شد، مأمون و عده‌ای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند. مأمون از علما پرسید:« معنی این آیه چیست: « ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا»؛ (آیه‌ی 32 سوره فاطر)؛ (پس ما کتاب را نزد بندگان برگزیده‌ی خود به ارث گذاشتیم.) »
علمای حاضر در مجلس گفتند: مقصود، همه امت است. مأمون از امام رضا پرسید: یا اباالحسن، نظر شما چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود:« مقصود عترت طاهره علیهم السلام است. یعنی علم کتاب و قرآن نزد اهل بیت رسول الله است؛ زیرا اگر مقصود، همه‌ی امت بود، باید همه‌ی آنها به بهشت بروند، چون خداوند بعد از این آیه بلافاصله می‌فرماید:« جنات عدن یدخلونها » ( آن وارثین کتاب وارد بهشت می‌شوند ) ولی همه‌ی امت وارد بهشت نمی‌شود؛ پس مقصود عترت ‌پیامبر است؛ همان‌هایی که خداوند فرمود:« خداوند اراده کرده است که هر گونه پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند.» (آیه 33 سوره احزاب)
و نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره‌شان فرمود:« من دو چیز گرانقدر نزد شما باقی می‌گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم. این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. ببینید با آنها چگونه رفتار می کنید. ای مردم، به آنها چیزی یاد ندهید که از شما داناترند.

مقصود از آل محمد

بعضی از علما گفتند:« از رسول خدا روایت شده که آل محمد همان امّت اوستامام این روایت را قبول نکرد و فرمود:« به من بگویید آیا صدقه بر آل محمد حرام است؟» گفتند:« بلهفرمود:« آیا بر باقی امت هم حرام است؟» گفتندنهفرمود:« فرق آل محمد با بقیه همین است. وای بر شما! کجا به انحراف می‌روید؟! آیا از قرآن روگردان شده اید؟! خداوند می‌فرماید:« و ما نوح و ابراهیم را فرستادیم و نبوت و کتاب را در نسل ابراهیم قرار دادیم. پس عده‌ای از آنها هدایت یافتند و عده زیادی از آنها فاسق شدند.» (آیه 26 سوره حدید) طبق این آیه، وارثین انبیا و کتب آسمانی باید افراد متقی و هدایت شده باشند، نه فاسق و تبهکار. مگر قضیه پسر نوح را که معصیت کار بود و هلاک شد، نمی‌دانید؟»

فضیلت اهل بیت بر دیگران

دراین هنگام مأمون پرسید:« آیا خداوند عترت رسول الله را بر سایر مردم فضیلتی داده است؟» حضرت رضا علیه السلام فرمودبله، در آیه 33 سوره آل عمران چنین فرموده است:« خداوند آل ابراهیم و آل عمران را از همه مردم عالم برگزید.» (آیه 33 سوره آل عمران) و در آیه‌ی 54 سوره‌ی نسا فرموده است: « پس کتاب و حکمت و ملک عظیم را به آنان ارث دادیم.» و مقصود از ملک عظیم همان اطاعت از برگزیدگان الهی است که خداوند بعد از آن _ در آیه‌ی 59 همین سوره _ خطاب به همه‌ی اهل ایمان فرموده:« ای مؤمنین! از خدا و رسول او و اولی الامر اطاعت کنید
علما گفتند:« آیا خداوند متعال «اصطفینا» را در قرآن توضیح داده و خصوصیات برگزیدگان را بیان فرموده است؟» امام فرمود:« در چند جای قرآن به طور آشکار تفسیر فرموده: یکی آیه تطهیر که ثابت می‌کند اهل بیت از هر گونه پلیدی پاک و مطهرند.
دوم آیه شریفه مباهله که وقتی نازل شد، روشن شد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهماالسلام، به منزله‌ی جان پیامبرند. ( همان‌طور که در جنگ با بنی ولیعه نیز رسول خدا فرمود:« به سوی آنها مردی را خواهم فرستاد که مانند جان من است.) و سپس همه دیدند که علی علیه السلام را فرستاد.)
سوّم آیه‌ای است درباره‌ی حضرت موسی و حضرت هارون علیه السلام که فرمود:« ما به موسی و برادرش حضرت هارون علیه السلام وحی کردیم. » آیه 87 سوره یونس) از این آیه قدر و منزلت حضرت حضرت هارون علیه السلام معلوم می‌شود. رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم هم خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودانت منی بمنزله هرون من موسی » (ای علی، تو نسبت به من به منزله‌ی حضرت هارون علیه السلام نسبت به موسی هستی) و نیز وقتی رسول خدا در خانه‌ی اصحاب را رو به مسجد بست جز در خانه علی علیه السلام را، عباس (عمویش) گفتیا رسول الله! ما را از مسجد بیرون کردی و علی را نگاه داشتی
پیامبر فرمود:« من از پیش خود، کاری نکردم. همه به دستور خدای متعال بود.» و این فضیلتی بسیار عظیم است. و نیز رسول خدا فرمود:« وارد شدن به این مسجد برای هیچ جنب و حائضی جایز نیست، مگر برای محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم.» و نیز فرمود:« من شهر علم هستم و علی درِ آن شهر است. هر کس می‌خواهد به شهر علم بیاید، باید از در آن وارد شود.» یعنی راه رسیدن به معارف نهفته در سینه رسول خدا که همان معارف قرآن است، امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. اینها فضایلی است که جز دشمنان، کسی نمی‌تواند آن را رد کند.
چهارم آیه‌ی « و آت ذالقربی حقه» (ای پیامبر حق نزدیکان را بده) _ سوره اسراء، 26 _ است. خداوند آل پیغمبر را با این امر، مخصوص گردانیده است. هنگامی که این آیه فرود آمد، رسول خدا فرمود:« ای فاطمه! فدک بدون لشکرکشی و جنگ به دست آمده و متعلق به من است. آن را به تو می‌بخشم؛ خداوند فدک را به تو و فرزندانت داده است
پنجم آیه‌ی « اجر رسالت» است که فرمود:« ای رسول ما! به مسلمان‌ها بگو من از شما اجر و مزدی نمی‌خواهم جز مودّت و محبّت به نزدیکان خاصّ من.» (آیه 23 سوره شوری) در صورتی که خداوند در داستان حضرت نوح و هود و چندین پیامبر دیگر از قول آنان می‌فرماید:« اجر و پاداش ما جز بر خداوند نیست.» پس محبّت آل رسول از طرف خداوند بر مومنین واجب شده است.
ششم این آیه استان الله و ملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما » _ سوره احزاب، 56_ (خداوند و ملائکه‌اش بر رسول خدا صلوات می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، شما نیز بر او صلوات بفرستید و تسلیم او باشید.) آنگاه مسلمین از پیامبر پرسیدند: چگونه صلوات بفرسیتم؟ رسول خدا فرمود: بگویید اللهم صل علی محمد و آل محمد.
سپس حضرت رضا علیه السلام پرسید: تفسیر« یس » چیست؟ علمای حاضر در مجلس گفتندمقصود از« یس » محمد است و در آن شکی نیستحضرت رضا فرمود:« خداوند به محمد و آل محمد فضیلتی داده که به هیچ کس عطا نکرده؛ و آن این است که جز به انبیا به کس دیگری سلام نکرده. او فرموده است: «سلام بر ابراهیم.» (آیه 109 سوره صافات)، یا «سلام بر نوح» (آیه 79 سوره صافات) و یا « سلام بر موسی و هارون.» (آیه 120 سوره صافات)؛ اما در مورد پیامبر اسلام فرموده است: « سلام علی آل « یس » یعنی سلام بر آل محمد.» (آیه‌ی 103 سوره صافات) پس خداوند بر آل محمد نیز سلامی مانند سلام به پیامبران داده است.
هفتم آیه‌ی خمس است که می‌فرماید:« یک پنجم هر غنیمتی متعلّق به خدا و رسول و نزدیکان خاص اوست.» (آیه‌ی 41 سوره‌ی انفال) در این آیه، بین نزدیکان خاص پیامبر با مردم فرق گذاشته شده و آنچه را خداوند برای خود برگزیده، برای آنها نیز اختیار کرده است. اما در آیه‌ی صدقات می‌فرماید:« صدقات فقط برای فقرا و مساکین و جمع‌کنندگان صدقات و برای نزدیک کردن قلب‌ها و آزادی اسیران و ضرردیدگان و در راه خدا و درسفرماندگان است» (آیه60 سوره توبه) مشاهده می‌کنید که خداوند در این آیه برای خود و رسولش و ذوی القربی (خویشان او) سهمی معین نکرده است زیرا صدقه بر آنها حرام است.
هشتم آیه‌ای که می‌فرماید:« اگر نمی‌دانید، از اهل ذکر بپرسید.» (آیه 7 سوره انبیاء) و اهل ذکر ماییمعلما گفتند:« مقصود، علمای یهود و نصاری هستندحضرت رضا علیه السلام فرمود:« مقصود از ذکر، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که خداوند می‌فرماید:« خداوند ذکر یعنی رسولش را به سوی شما فرستاد که برای شما آیه تلاوت کند.» (آیات 10 و 11 سوره طلاق) این آیه تصریح دارد بر اینکه ذکر، رسول خداست. پس اهل ذکر، «اهل رسول خدا» یعنی ما هستیم.
نهم آیه‌ای است که می‌فرماید:« ازدواج با مادران و دختران و . . . حرام است.» (آیه 23 سوره نساء) اینک جواب دهید آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اگر زنده بود می‌توانست با دختر من ازدواج کند؟» گفتند:« نهفرمود:« آیا می‌توانست با دختر یکی از شما ازدواج کند؟» گفتند:« آریفرمود:« پس از اینجا معلوم می‌شود ما آل او هستیم و شما امّت او. فرق آل با امت همین است.
دهم، این آیه:« و مرد مؤمنی از آل فرعون گفت. . . » (آیه 28 سوره غافر) آن مرد پسردایی فرعون بود و خداوند او را ازآل فرعون معرفی می کند. همین طور هم خداوند ما را به «آل محمد» مخصوص گردانیده زیرا ما از رسول خدا متولد شده‌ایم ولی سایر مردم به دین او نسبت داده شده اند.
یازدهم، این آیه:« اهل خود را به نماز امر کن و بر آن شکیبا باش!» (آیه 132 سوره طه) وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر روز وقت نماز، مقابل در خانه امیرالمؤمنین علی و فاطمه زهرا می‌ایستاد و با صدای بلند می‌فرمود:« به نماز بشتابید. رحمت خدا بر شماسپس حضرت رضا علیه السلام فرمود:« خداوند هیچ یک از فرزندان پیغمبران را مانند ما گرامی نداشت

منابع:

  • اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، ص 626، ح 7. ار تحف العقول.

مناظره امام رضا(ع) با ابن رامین

امام رضا (علیه السلام )به ابن رامین فقیه فرمود:ابن رامین ! آن وقت که پیامبر صلى الله علیه و آله از مدینه خارج شد، کسى را جاى خود نگذاشت ؟
ابن رامین : چرا على را جاىخود گذاشت .امام رضا علیه السلام : پس چرا به اهل مدینه نفرمود خودتان کسى راانتخاب کنید، چون انتخاب شما خطا نمى شود.ابن رامین : حضرت پیامبر چون نگرانبود اختلاف و درگیرى در میان مردم بیفتد.امام : خوب چه عیبى داشت ، اگر هماختلافى رخ مى داد، هنگامى که از مسافرت به مدینه بر مى گشت آن را اصلاح می نمود.ابن رامین : البته عمل آن حضرت که خود جانشین تعیین فرمود، با محکم کارى مناسب تر و منطقى تر بود.

امام : بنابراین براى پس از مرگ خود نیز حتما کسى راجاى خود قرار داده است ؟
ابن رامین : نه !امام : آیا مرگ پیامبر صلى الله علیه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟
سفر دنیا کوتاه است و سفر مرگ طولانى و ابدى . پس چگونه شد که هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشین تعیین نکرد - امادر مسافرت چند روزه دنیا خاطر جمع نبود - جانشین تعیین کرد - با این که خود آن حضرتزنده بود و مى توانست اختلافات را اصلاح نماید.ابن رامین در مقابل سخنان منطقی امام علیه السلام نتوانست حرفى بگوید و ساکت شد (1) پی نوشتها:
منبع: کتاب داستانهاى بحارالانوار جلد 5

                                                                                             

دعوت مامون از امام به مجلس مباحثه بزرگان ادیان

مأمون به وزیر خود، فضل بن سهل، دستور داد صابی - بزرگ صائبین - و هربذ اکبر - بزرگ آتش پرستان - و علمای زرتشت و نسطاس رومی و علمای ادیان دیگر را جمع کند تا با آنها سخنی را در میان بگذارد. فضل بن سهل همه‌ی آنها را جمع کرد. مأمون به آنها گفت:« من پسر عمویی دارم که می‌خواهم با او مناظره کنید. فردا صبح همه شما نزد من حاضر شویدفضل نوفلی روایت می‌کند که: ما نزد حضرت رضا علیه السلام نشسته بودیم که یاسر، خادمش، وارد شد و عرض کرد:« آقای من! مأمون خدمت شما سلام می‌رساند و می‌گوید فردا علمای ادیان مختلف نزد ما جلسه‌ای تشکیل می‌دهند؛ شما هم تشریف بیاورید

واکنش امام علیه السلام

امام فرمود:« به مأمون سلام برسان و بگو من منظور تو را می‌دانم و انشاء الله فردا صبح در مجلس تو خواهم بود.وقتی یاسر رفت، امام به من فرمود:« آیا می‌ترسی آنها دلایل مرا رد کنند و مرا محکوم نمایند؟» من گفتم:« فدایتان گردم! بله؛ چون آنها اهل مجادله و انکار هستند و هر چه را شما بگویید قبول ندارند. اگر بگویید خدا یکی است، می‌گویند چرا؟ اگر بگویید محمد صلی الله علیه و اله و سلم رسول خداست، می‌گویند رسالتش را ثابت کن. و بالاخره هر دلیلی بیاورید با مغلطه و سفسطه رد می‌کنند. از آنها بپرهیزید
امام فرمود: « مأمون از کار خود پشیمان خواهد شد. من با علمای تورات با تورات خودشان، با علمای انجیل با انجیل خودشان، با علمای زبور با زبور خودشان، با صائبین به زبان عبرانی، با هرابذه به فارسی، و با علمای رومی به زبان رومی استدلال خواهم کرد و همه‌ی آنها را مجاب خواهم نمود. و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیمفردا صبح حضرت رضا علیه السلام وضو گرفت و از منزل خارج شد. وقتی وارد مجلس شد، دید علمای ادیان و عده‌ای از بنی‌هاشم و بزرگان و کارگزاران حکومتی نزد مأمون نشسته‌اند. با ورود امام، مأمون و همه حاضرین به پا خاستند.

استدلال امام درباره نبوت عیسی علیه السلام

مأمون امام را کنار خود نشاند، مدّتی با او گرم صحبت شد و سپس به جاثلیق گفت: « ای جاثلیق! ایشان پسر عموی من، علی بن موسی الرضا، از فرزندان فاطمه، دختر پیامبراسلام، و علی بن ابیطالب است. دوست دارم با او بحث کنی اما انصاف را هم رعایت نماییجاثلیق گفت:« ای امیرمؤمنان! چگونه بحث کنم با مردی که می‌خواهد با من از کتابی سخن گوید که من آنرا قبول ندارم و از سخنان پیامبری برای من دلیل بیاورد که به او ایمان ندارم؟
حضرت رضا علیه السلام در کمال آرامش فرمود:« ای نصرانی! اگر من با انجیلی که تو قبول داری، با تو بحث کنم، آیا می‌پذیری؟» جاثلیق گفت: « مگر من می‌توانم آنچه را انجیل بگوید، رد کنم؟ بله؛ به خدا قسم، حتی اگر خوشایندم نباشد و به ضررم تمام شود، هر چه انجیل بگوید قبول دارمامام فرمود:« اینک هر چه می‌خواهی بپرسجاثلیق گفت:« درباره‌ی نبوّت حضرت عیسی چه می گویی؟» امام فرمود:« به نبوت حضرت عیسی و کتابش اعتقاد دارم ولی به عیسایی که نبوّت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را انکار کند، ایمان ندارمجاثلیق پرسید:« آیا شاهدی وجود دارد که حضرت عیسی به آمدن محمد مژده داده است؟» امام فرمود:« آیا یوحنای دیلمی را قبول داری؟» جاثلیق گفت: « به به! نزدیکترین دوست مسیحامام فرمود:« آیا یوحنا نگفت عیسی مرا به دین محمد صلی الله علیه و آله وسلم مژده داد و خبر داد که بعد از او ظهور خواهد کرد؟ و آیا یوحنا این مژده را به یاران خود نگفت؟ و آیا آنها به محمد ایمان نیاوردند؟جاثلیق گفت:« بله، ولی ما پیامبر عرب نمی شناسیم

استدلال امام از انجیل

امام شروع کرد به خواندن سفر سوم انجیل تا رسید به نام مبارک محمد صلی الله علیه و اله و سلم. بعد فرمود:« ای نصرانی! به حق مسیح و مادرش سوگند، آیا من عالم به انجیل هستم؟» گفت: « آری »
امام مطالب مربوط به حضرت رسول اکرم و اهل بیت و امتش را از انجیل قرائت کرد و سپس پرسید:« ای نصرانی، در برابر این گفته‌های انجیل چه می‌گویی؟! اگر انجیل را قبول نکنی و حضرت عیسی و حضرت موسی را تکذیب کنی که قتلت واجب استجاثلیق گفت: « من به مطالب انجیل ایمان دارمسپس از حضرت رضا علیه السلام اسامی حواریون (یاران نزدیک حضرت عیسی) را پرسید.
امام نام آنها را یک به یک بیان کرد و سپس فرمود:« اما ما به عیسای شما به جهت ضعفی که در عبادت و روزه و نماز داشت، اعتراض داریمجاثلیق عصبانی شد و گفت: « من گمان می کردم امروز در میان ملت اسلام ، از شما داناتر کسی نیست! عیسی همه‌ی شب‌ها بیدار بود و روزها روزه می‌گرفت و در عبادت هرگز کوتاهی نمی‌نمودامام فوراً فرمود:« اگر چنین است، حضرت عیسی برای چه کسی نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت؟! شما که می‌گویید عیسی خداستجاثلیق چیزی نگفت.
امام فرمود:« ای جاثلیق! من زنده کردن مردگان را به دست حضرت عیسی علیه السلام را انکار نمی‌کنم، ولی او به اذن خداوند مردگان را زنده می‌کردجاثلیق گفت:« زنده کردن مرده از افعال خداوند است و هر کس چنین کند یا کر و کور را شفا دهد، شایسته عبادت استامام فرمودالیسع (یکی از پیامبران) نیز مانند حضرت عیسی، مردگان را زنده می‌کرد و کورها را شفا می‌داد و روی آب راه می‌رفت، ولی امت او هرگز او را خدای خود ندانستند. حضرت حزقیل( یکی دیگر از پیامبران) سی و پنج هزار مرده را در یک روز زنده کرد؛ در حالی‌که شصت سال بود از دنیا رفته بودند و این مطلب در تورات هست. ای راس الجالوت! آیا این مطلب در تورات نیست؟» گفت:« چرا
امام فرمود: « قریش نزد رسول خدا آمدند و گفتند:« مردگان را زنده کن!» رسول اکرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خواست و فرمود: « به گورستان برو و افرادی را که اینها نام می‌برند، صدا بزن و بگو محمد می‌گوید به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید!» آنان زنده شدند و به رسالت پیامبر اسلام اقرار کردند.
آری، پیامبر اسلام بیماران و دیوانگان را شفا می‌داد و با حیوانات سخن می‌گفت ولی ما مسلمان‌ها او را خدای خود نگرفتیم. همچنین یکی از انبیاء بنی اسرائیل به امر خداوند به یک مشت استخوان پوسیده خطاب کرد که « به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید.» آنها همه زنده شدند. ابراهیم خلیل پرندگانی را قطعه قطعه کرد و آنها را کوبید و هر قسمت را سر کوهی قرار داد؛ وقتی آنها را خواند، همه زنده شدند.
حضرت موسی با هفتاد نفر از برگزیدگان امّت خود به کوه طور رفت و آنها در اثر درخواست نابجای خود که گفتند می‌خواهیم خدا را ببینیم، به وسیله‌ی صاعقه‌ای هلاک شدند. آن‌گاه حضرت موسی دعا کرد و آنها زنده شدند. زنده کردن مردگان به دست پیامبران الهی نمونه‌های بسیار دارد. من این داستان ها را نقل کردم تا نتوانی آنها را رد کنی. آیا هر کس مردگان را زنده کند باید پرستش شود؟ اگر چنین است پس همه‌ی این پیامبران باید پرستش شوند. چه می گویی؟جاثلیق گفت:« حق به جانب تو است و خدایی جز خدای یگانه نیست

دلیل اختلاف اناجیل چهارگانه

سپس امام رضا علیه السلام به راس الجالوت رو کرد و فرمود:« تو را به حق آن ده آیه‌ای که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شد، آیا خبر محمد صلی الله علیه و آله وسلم را در تورات ندیده‌ای؟» رأس الجالوت گفت: « چرا
امام پرسید:« آیا در انجیل گفتار عیسی علیه السلام را دیده ای که فرمود « من به‌زودی نزد خدای خود می‌روم و بعد از من " فارقلیطا" خواهد آمد و به حقانیّت من گواهی خواهد داد، همان‌گونه که من به حقانیّت او گواهی می‌دهم؟» جاثلیق گفت:« آری؛ این سخنان در انجیل هستامام فرمود:« به شما بگویم انجیلی را که گم کردید، در کجا یافتید؟» جاثلیق گفت:« ما فقط یک روز آن را گم کردیم و دوباره بدون هیچ کم‌و‌کاستی پیدایش نمودیم
امام فرمود:« اطلاع تو نسبت به انجیل بسیار کم است. اگر آن را فقط یک روز گم کرده‌اید، چرا در آن این همه اختلاف است؟ بدان هنگامی که انجیل از میان شما گم شد، نصاری دور هم جمع شدند تا ببینند چه باید بکنند.
«
لوقا» و «مرقابوس» گفتند انجیل در سینه‌ی ما محفوظ است، آن را خواهیم نوشت. سپس با «یوحنا» و «متی» دور هم جمع شدند و این چهار انجیل را نوشتند. لذا اناجیل چهارگانه با هم اختلاف داردجاثلیق گفت:« من امروز فهمیدم که مطلب از چه قرار بوده؛ و بر فهم و علم من افزوده شد
سپس امام رضا علیه السلام نمونه‌هایی از اختلاف میان انجیل‌ها را بیان فرمود؛ به طوری که جاثلیق گفت:« لوقا و مرقابوس و متی در مورد حضرت مسیح، شهادت دروغ داده‌اندسپس گفت: « ای دانشمند مسلمانان! مرا معاف بدار و بگذار دیگران سؤالات خود را مطرح کنند که به مسیح سوگند، در میان علمای مسلمانان، کسی مانند شما نیست

اثبات نبوت پیامبر اسلام با کتب آسمانی

مناظره حضرت با رأس الجالوت: امام رضا علیه السلام رو به رأس الجالوت، بزرگ یهودیان، کرد و فرمود: «تو می‌پرسی یا من بپرسم؟» گفت:« من می‌پرسم؛ ولی باید از تورات و انجیل یا زبور داود و صحف ابراهیم و موسی با من صحبت کنید. شما نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را چگونه اثبات می کنید؟» فرمود: « موسی بن عمران و عیسی بن مریم و داود به نبوت او شهادت داده اند
راس الجالوت گفت: « کجا؟» امام فرمود:« مگر حضرت موسی به بنی اسرائیل وصیّت نکرد که به زودی پیغمبری از برادران شما خواهد آمد؛ او را تصدیق کنید؟» گفت:« بله؛ این سخن موسی استامام فرمود: « آیا از برادران بنی اسرائیل پیغمبری جز محمد آمده است؟» گفت: « نه » امام فرمودمگر در تورات نیامده که نور از کوه طور و کوه ساعیر و کوه فاران ظهور کرد؟» گفت:« بله؛ اما تفسیرش چیست؟»
امام فرمود:« ظهور نور در طور سینا همان وحی خداوند است بر موسی علیه السلام و روشنی کوه ساعیر همان وحی است به حضرت عیسی علیه السلام؛ و مقصود از نوری که از کوه فاران آمده، رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم است. زیرا فاران نام یکی از کوه های اطراف مکه است که رسول خدا از آنجا مبعوث شده است
سپس حضرت رضا علیه السلام نمونه‌هایی از مژده‌های پیامبران را که در تورات آمده ذکر کرد و از قول « شعیای پیغمبر » و « حیقوق پیغمبر » نشانه‌های حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را بیان فرمود و از کتاب زبور داود، قسمتی را برای راس الجالوت خواند که تنها درباره‌ی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم صدق می‌کرد.

پرسش امام از راس الجالوت

سپس فرمود:« ای رأس الجالوت! من از تو می‌پرسم دلیل نبوت حضرت موسی علیه السلام چیست؟ » راس الجالوت گفت:« شکافتن دریا، تبدیل عصا به اژدها، جاری‌کردن آب از سنگ، انتشار نور از انگشت‌ها و معجزات دیگرش. » امام فرمود: « راست گفتی. اگر کارهای خارق العاده دلیل بر نبوت حضرت موسی است، پس چرا شما به نبوت حضرت عیسی اقرار نمی‌کنید؛ در صورتی که او مرده‌ها را زنده می کرد، بیماران صعب العلاج را شفا می داد و از گل پرنده می‌ساخت و به آنها جان می‌بخشید؟» راس الجالوت گفت:« ما این معجزات را از عیسی ندیده‌ایم. » امام فرمود:« شما معجزات موسی را هم ندیده‌اید، فقط از اصحابش شنیده ایدرأس الجالوت از جواب عاجز شد و چیزی نگفت.
امام رضا علیه السلام فرمود:« جریان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم هم چنین است. او کتابی نخواند و سر کلاس معلّمی حاضر نشد، ولی کتابی آورد که از گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت خبر می‌دهد. او از اسرار مردم خبر می‌داد و معجزاتی فراوان و غیر قابل شمارش داشت

مناظره با عمران صائبی

امام با هربذ اکبر که عالم زرتشتیان بود سخنی کوتاه گفت و او نیز از جواب عاجز شد. سپس فرمود:« هر کس سؤالی دارد، بپرسدعمران صائبی که از علمای زبردست بود، گفت: «من با افراد زیادی در کوفه و بصره بحث کرده‌ام ولی کسی نتوانسته به من ثابت کند که این جهان خدای واحدی دارد. شما برای من ثابت کنید
امام با او به مباحثه پرداخت و آن‌قدر درباره وجود خداوند و صفاتش صحبت کردند که سرانجام عمران گفت:« شهادت می دهم که "الله" همان گونه است که شما وصف کردید و او را یگانه شمردید؛ و شهادت می دهم که محمد بنده اوست که به دین حق و هدایت از جانب او مبعوث شدسپس خود را به خاک انداخت و سجده کرد و مسلمان شد. سایر حضار که دیدند عمران، با اینکه در مباحثه بسیار قوی بود، مسلمان شده، جرأت نکردند چیزی بگویند و همگی از مجلس خارج شدند.

عمران پس از مسلمان شدن

حسن بن محمد نوفلی در ادامه‌ی روایت می‌گوید: آن شب امام علیه السلام عمران را برای شام دعوت کرد. سپس یک دست لباس و یک مرکب با ده هزار درهم به عمران هدیه کرد و او را سرپرست صدقات بلخ قرار داد. مأمون هم ده هزار درهم و فضل بن سهل نیز پول زیادی به او بخشیدند. از آن پس عمران در دفاع از اسلام با علمای ادیان دیگر بحث می‌کرد و آنها را شکست می‌داد.

منابع:

  • بحار الانوار، ج 49، ص 173. ح 12.
  • از عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 154-178.
  • اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام ص 600 تا 614.

نهاد رهبری در دانشگاه خواجه نصیر